نوشته شده توسط : چوبین
در جایی خواندم که: بومیان آمازون روش جالبی برای شکار میمون دارند بدینصورت که نارگیل را از دو طرف سوراخ می کنند، یک طرف کوچک تر در حدی که بتوانند یک طناب را از آن عبور دهند و یک طرف کمی درشت تر در حدی که دست یک میمون به زور از آن رد شود. از طرف کوچک تر طنابی که انتهایش را گره زده اند رد می کنند و بعد طناب را به تنه درخت می بندند تا اینطوری میمون نتواند جر بزند و نارگیل را با خودش ببرد. سپس توی نارگیل خالی شده چند تا سنگریزه می اندازند و چند بار تکانش می دهند تا صدایش خوب در جنگل بپیچد ... تله آماده است.
 
میمون ها که  کنجکاوی دیوانه شان کرده تا ببینند این چیست که این جوری صدا می دهد، می آیند و دستشان را می کنند توی نارگیل و سنگریزه ها را توی مشتشان می گیرند تا بیرونشان بیاورند، اما مشت بسته شان از سوراخ رد نمی شود. میمون ها اگر فقط مشتشان را باز کنند و از سنگریزه های بی ارزش دل بکنند، آزاد می شوند ولی به هیچ قیمتی حاضر نیستند چیزی را که بدست آورده اند از دست بدهند. آن قدر تقلا می کنند و خودشان را به زمین و آسمان می زنند که فردا وقتی صیاد می آید بدن های بی حالشان را به راحتی (عین آب خوردن) جمع می کند و توی قفس می اندازد.
 
این میمون ها چند خاصیت جالب دیگر هم دارند. اولا وقتی می بینند یک هم نوعشان گیر کرده و دارد جیغ و ویغ می کند باز هم برای کنجکاوی می روند سراغ نارگیل بغلی و چند دقیقه بعد خودشان هم در حال جیغ و ویغ اند. ثانیا بومی ها اگر میمونی اضافه بر تعداد مورد نیازشان گیر افتاده باشد، آزادش می کنند اما وقتی فردا دوباره برای شکار می آیند باز همین میمون ها گیر می افتند و جیغ و ویغشان در می آید. این داستان قرن هاست که در جریان است! اما حق ندارید فکر کنید که این میمون ها از خنگیشان است که هر روزه توی این دام ها می افتند، اتفاقا خیلی هم ادعای هوش و استعدادشان می شود.
 
اگر خوب فکر کنیم ... آیا دور و بر خود ما پر از نارگیل های سوراخ داری نیست که صدای تلق و تولوق جذابشان از شدت وسوسه دیوانه مان می کند؟ آیا دستمان را به خاطر بسیاری از چیزهایی که حقیقتا نمی دانیم ارزشی دارند یا نه، چندین و چند بار در هر مدخل سوئی داخل نمی کنیم؟ آیا دستمان جاهایی گیر نیست که به خاطرش از صبح تا شب جیغ و ویغ می کنیم و خودمان را به زمین و آسمان می کوبیم؛ در حالی که فقط کافی است از یک سری چیزها دل بکنیم افکار قدیمی و تعصبات خشک را کنار بگذاریم و برویم خوش و شاد روی درخت ها، بی دغدغه این جور چیزها، تاب بازیمان را بکنیم؟ آیا صدای جیغ و ویغ مذبوحانه اکثر دور و بری هایمان که خودشان را اسیر کرده اند را نمی شنویم؟

:: بازدید از این مطلب : 194
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : چوبین
آيا شيطان وجود دارد ؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد ؟
استاد دانشگاه با اين سوال ها شاگردانش را به چالش ذهني کشاند...  

آيا خدا هر چيزي که وجود دارد را خلق کرد ؟ 

شاگردي با قاطعيت پاسخ داد: "بله او خلق کرد"  

استاد پرسيد: "آيا خدا همه چيز را خلق کرد؟"  

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"  

استاد گفت: "اگر خدا همه چيز را خلق کرد, پس او شيطان را نيز خلق کرد. چون شيطان نيز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما  نمايانگر ماست , خدا نيز شيطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخي نداد.

استاد با رضايت از خودش خيال کرد بار ديگر توانست ثابت کند که عقيده به خدا، افسانه و خرافه اي بيش نيست.  

شاگرد ديگري دستش را بلند کرد و گفت: "استاد ميتوانم از شما سوالي بپرسم؟"  

استاد پاسخ داد: "البته"  

شاگرد ايستاد و پرسيد: "استاد, سرما وجود دارد؟"  

استاد پاسخ داد: "اين چه سوالي است البته که وجود دارد. آيا تا کنون حسش نکرده اي؟ "  

شاگردان به سوال مرد جوان خنديدند.  

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فيزيک چيزي که ما از آن به سرما ياد مي کنيم در حقيقت نبودن گرماست. هر موجود يا شي را ميتوان مطالعه و آزمايش کرد وقتيکه انرژي داشته باشد يا آنرا انتقال دهد. و گرما چيزي است که باعث ميشود بدن يا هر شي انرژي را انتقال دهد يا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در اين درجه بدون حيات و بازده ميشوند. سرما وجود ندارد. اين کلمه را بشر براي اينکه از نبودن گرما توصيفي داشته باشد خلق کرد."  

شاگرد ادامه داد: "استاد تاريکي وجود دارد؟"  

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"  

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کرديد آقا! تاريکي هم وجود ندارد. تاريکي در حقيقت نبودن نور است. نور چيزي است که ميتوان آنرا مطالعه و آزمايش کرد. اما تاريکي را نميتوان. در واقع با استفاده از قانون نيوتن ميتوان نور را به رنگهاي مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمي توانيد تاريکي را اندازه بگيريد. يک پرتو بسيار کوچک نور دنيايي از تاريکي را مي شکند و آنرا روشن مي سازد. شما چطور مي توانيد تعيين کنيد که يک فضاي به خصوص چه ميزان تاريکي دارد؟ تنها کاري که مي کنيد اين است که ميزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگيريد. درست است؟ تاريکي واژه اي است که بشر براي توصيف زماني که نور وجود ندارد بکار ببرد."  

در آخر مرد جوان از استاد پرسيد: "آقا, شيطان وجود دارد؟"  

استاد زياد مطمئن نبود.  پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز مي بينيم. او هر روز در مثال هايي از رفتارهاي غير انساني بشر به همنوع خود ديده ميشود. او در جنايتها و خشونت هاي بي شماري که در سراسر دنيا اتفاق مي افتد وجود دارد. اينها نمايانگر هيچ چيزي به جز شيطان نيست."  

و آن شاگرد پاسخ داد:  شيطان وجود ندارد آقا. يا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شيطان را به سادگي ميتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاريکي و سرما. کلمه اي که بشر خلق کرد تا توصيفي از نبود خدا داشته باشد. خدا شيطان را خلق نکرد. شيطان نتيجه آن چيزي است که وقتي بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبيند. مثل سرما که وقتي اثري از گرما نيست خود به خود مي آيد و تاريکي که در نبود نور مي آيد.

نام آن مرد جوان: آلبرت انيشتن!!!



:: بازدید از این مطلب : 196
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : چوبین
زندگی پس از مرگ

 

رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
كارمند: بله!
رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگتان به اینجا آمده و می‌خواهد شما را ببیند،
همان که دیروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.



:: بازدید از این مطلب : 249
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : چوبین

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet10.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet11.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet12.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet13.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet14.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet15.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet16.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet17.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet18.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet19.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet2.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet20.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet21.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet22.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet23.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet24.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet25.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet3.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet4.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet5.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet6.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet7.jpg

http://persianfun.dalahooo.ir/pfun/sport-awful/120710_2152_Awfulathlet9.jpg



:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : چوبین
فرهنگ لغات زنان :

1. آره يعني نه

 2. نه يعني آره

 3. ما با يد با هم حرف بزنيم يعني بشين فقط گوش کن

 4. هر کار دوست داري بکن يعني بکن ولي بعد دهنت سرويسه

 5. چقد منو دوست داري ؟ يعني يه گندي زدم مي خوام بگم

 6. دو دقيقه ديگه حاضرم يعني دو ساعت علافي

.........................................................................

از ترکه ميپرسن به 5 تا دختر که رو يه ميله نشسته ان چي ميگن؟

ميگه: يه سيخ جيگر

.......................................................................

ترکه شماره تلفن پيدا ميکنه. زنگ ميزنه ميگه: من شماره تونو پيدا کردم. آدرس بدين تا واستون بيارمش

......................................................................

ترکه هزار تومن ميندازه صندوق صدقات، تا غروب واميسته اونجا هرکي مياد پول بندازه ميگه آقا برو من حساب کردم

......................................................................

به ترکه ميگن تو پيامبرا به کدومشون ارادات بيشتري داري؟

ميگه حضرت سوج

ميگن : حضرت سوج نداريم که ؟

ميگه : خودم ديدم پشت يه ماشين نوشته بود يا سوج



:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()